بامداد روز چهارم مهرماه بالاخره پایان عملیات نجات و امداد معدن معدنجو طبس اعلام شد و آخرین فوتیها از بلوک C این معدن خارج شدند. همزمان با پایان عملیات، بازماندگان این معدنچیان که از شهرهای مختلف، از طبس گرفته تا قوچان، سبزوار، مینودشت و دیگر شهرها برای پیگیری وضعیت عزیزان خود به حوالی معدن آمده بودند، جنازههای بستگان خود را دریافت کردند.
فوت همزمان ۵۰ نفر از یک طرف و دلواپسی برای دریافت اجساد آنها طی چند روز آینده هر کدام مصیبتی جداگانه را برای خانوادههای معدنچیان در پی دارد. حال اینکه در برخی از موارد دو برادر یا چند عضو یک خانواده با هم در این فاجعه فوت شدهاند خود بر میزان سوگ این تراژدی میافزاید.
فارغ از عواملی که میتوانست موجب جلوگیری از این فاجعه شود و لزوم پاسخگویی و مجازات مسئولان این حادثه، یکی از نکات قابلتوجه که با معرفی فوتیهای حادثه معدن معدنجو خودنمایی میکرد، این واقعیت بود که برخلاف تصور معمول معدنچیان فوت شده نهتنها کارگر ساده محسوب نمیشدند، بلکه در میان آنها از مهندس و حسابدار تا حقوقدان نیز به چشم میخورد.
در نگاه اول شاید غیرقابل تصور باشد نخبهای که در دانشگاههای معتبر کشور در یک رشته درجه اول تحصیل کرده مجبور شدهباشد برای امرار معاش خانوادهاش به کار معدن روی بیاورد، ولی متأسفانه این واقعیتی است که فاجعه معدن از آن پرده برداشت.
در میان فوتیهای این معدن دو برادر به نامهای حسن و فرهاد پیرزاد هستند که چندسالی در معدن معدنجو مشغول به کار بودند. طاحونهبان، مدیر روابط عمومی صنعت، معدن و تجارت خراسان رضوی با اشاره به فوت فرهاد پیرزاد در حادثه معدن طبس خاطرنشان میکند که وی دارای رتبه ۱۸۰ کنکور سراسری سال ۹۱ و از اهالی روستای سراب و از توابع شهرستان قوچان بودهاست.
طاحونهبان همچنین یادآور میشود: فرهاد پیرزاد با توجه به اینکه فارغالتحصیل رشته حقوق از دانشگاه فردوسی مشهد بود، ولی برای امرار معاش کارگر معدن بود. وی در ادامه میگوید: این فرد فارغ از رشته تحصیلی که داشت، نزدیک به سه الی چهار سال در معدن طبس مشغول به کار بود و با تعدادی از کارگران شهرستانهای دیگر استان برای کار به شهرستان طبس میرفتند.
مشخصاً مرحوم فرهاد پیرزاد، فردی پرتلاش و با پشتکار بوده که توانسته در کنکور سراسری رتبه ۱۸۰ را کسب کند و از دانشگاه فردوسی مشهد که یکی از معتبرترین دانشگاههای کشور است، در رشته حقوق فارغالتحصیل شود، وضعیتی که در شرایط معمول میتواند افراد را برای داشتن آیندهای موفق امیدوار کند، اما با وجود تحصیلات عالی و توانمندی علمی، فرهاد به دلیل شرایط اقتصادی و برای تأمین معاش خانوادهاش، ناگزیر به کار در معدن شد و متأسفانه این مسیر موجب شد وی در حادثه غمانگیز معدن جان خود را از دست بدهد. فرهاد پیرزاد متأهل و دارای یک فرزند چهار ساله بود.
سؤالی که اکنون وجود دارد، این است چرا یک نخبه حقوق نتوانسته بود در این مدت کار مناسبتری که با تخصص او نیز همسان باشد، پیدا کند. برای جواب به این سؤال شاید باید به قانون تسهیل صدور مجوز بازگشت. در حالی که پیش از تصویب و اجراییشدن این قانون در سال ۱۴۰۱ خیل عظیمی از فارغ التحصیلان حقوق و حتی بسیاری از نخبگان این رشته پشت آزمونهای سخت وکالت و سردفتری میماندند و توان رد شدن از آن را نداشتند، برخی از افراد عادی به لطف آموزشهای کنکوری که در کلاسهای آمادگی آزمون دریافت میکردند، البته با هزینه کردن مبالغ بسیار هنگفت میتوانستند از این سد سترگ بگذرند تا خود به جمع پذیرفتهشدگان در این رشتهها بپیوندند. در روزهایی که عدهای فشار میآورند تا به هر شکل ممکن دوباره راه انحصار در این رشتهها باز شود، خوب است نمایندگان مجلس به یاد داشتهباشند که این اتفاق میتواند صدای فرهادهای بیشماری را در کوهها برای همیشه خاموش کند.